بیداری مالی اتفاق خوشایندی است که معمولاً نتیجۀ تغییرات بزرگ مانند ازدواج، فرزنددار شدن یا تجارب ناخوشایند در زندگی مانند از دست دادن والدین، همسر یا تحت فشار مالی شدید بودن رخ میدهد. بیداری مالی «میل و نیاز به تغییر» را در زندگی افراد ایجاد میکند و باعث میشود شخص بفهمد نیاز دارد بر روی پولش کنترل داشته باشد، پولش را بهکار بیندازد تا بدهیهایش را بپردازد، برای آینده پسانداز کند و به اهداف مالیاش دست یابد.
خواندن داستان زندگی زنان معمولیای که توانستهاند وضعیت مالی خود را تغییر دهند، میتواند محرکی باشد که به ما انگیزه دهد از خواب بیدار شده و تغییرات بزرگی در زندگی مالیمان ایجاد کنیم تا امنیت و سود بلندمدت بهدست بیاوریم.
داستان نگار: پولداری که همیشه جیبش خالی بود
آگاهی مالی من زمانی رخ داد که دیدم، با اینکه من و شوهرم هر دو کار میکردیم و پولمان را روی هم میگذاشتیم، باز هم همیشه بیپول بودیم. ما آنهمه پول درمیآوردیم که احساس ورشکستگی کنیم؟! علاوه بر آن، نمیدانستم پولی که بهدست میآوردیم واقعاً خرج چه چیزی میشد. بیرون غذا خوردن؟ خرید؟ مشخص بود که چیزی باید تغییر کند.
من شروع به تحقیق دربارۀ روشهای جدید بودجهبندی کردم و اتفاقی با کتابهای دیو رمزی (نویسنده و مشاور مالی) آشنا شدم. بعد از اینکه نکات مالی او را دربارۀ «قدمهای کوچک» خواندم، بسیار به این موضوع علاقهمند شدم. بالاخره، انگیزهای درون خودم احساس کردم که با مسائل مالیمان جدی برخورد کنم تا من و شوهرم بتوانیم بدون بدهی زندگی کنیم. ما الان باهم قدمهای کوچک را برمیداریم و هیچ راه دیگری را برای ادارۀ امور مالیمان نمیتوانیم تصور کنیم.
با فهمیدن این نکته که چقدر بودجهبندی اهمیت دارد، ما توانستیم وضعیت مالیمان را تغییر دهیم. من و شوهرم تصمیم گرفتیم، گذران مالی زندگیمان را از «باریبههرجهت خرج کردن» بهسمت بودجهبندی ببریم؛ بهسوی آزادی مالی. ما قرضهایمان را میپردازیم، پول بیشتری پسانداز میکنیم، بهآسانی هزینههایمان را پیگیری میکنیم و کمتر از حد توانمان، خرج میکنیم.
هدف مالی فعلی نگار: اولین هدف مالی بزرگ ما این است که قرضهای باقیماندهمان را بهطور کامل پرداخت کنیم و بتوانیم اولین خانهمان را بخریم.
توصیۀ مالی نگار برای زنان: گرچه در دنیای امروز بدهی داشتن طبیعی محسوب میشود؛ اما شما این هنجار را بشکنید و یک زندگی آزاد از بدهی را تجربه کنید تا به آزادی مالی برسید.
داستان جیران: زنان قوی میتوانند زنان قویتر را تربیت کنند
پدرومادر من وقتی خردسال بودم، از هم جدا شدند. باید بگویم بیداری مالی من در سن بسیار کمی اتفاق افتاد؛ وقتی من میدیدم چقدر برای مادرم سخت است که چهار کودک را با حقوقی اندک، بزرگ کند. او بدون اینکه بداند، ارزش کار سخت را با انجام دادن دوسه شغل همزمان برای سیر کردن بچههایش، به ما یاد میداد. من بهخاطر میآورم یک روز مادرم بودجهبندی ماهانهاش را نشانم داد و من دیدم هزینۀ اجارۀ ماهانه چقدر میشود. او من را با مفهوم پسانداز کردن برای دوران بازنشستگی آشنا کرد. درسهای او آویزۀ گوشم شد. این مسائل پایهای به من اعتمادبهنفس داد تا با مردانی که دربارۀ تصمیمات مالی بزرگ مثل درخواست وام مسکن و خریدن اتومبیل بنا به دلایلی فقط با شوهرم صحبت میکردند، معامله کنم.
بهوضوح بهخاطر میآورم که یکبار، یکی از اطرافیانم به من گفت که درآمدم در بلندمدت اهمیت ندارد. چون من احتمالاً مجبور خواهم بود بعد از بچهدار شدن در خانه و در کنار فرزندانم باشم. اما من حرف او را قبول نداشتم زیرا الگویی مانند مادرم در زندگیام داشتم و دقیقاً برعکس نظر او، تصمیم داشتم به خاطر فرزندانم، از موضوعات مالی کنارهگیری نکنم.
اطلاعات موجود نشان میدهد که زنان از بهکار بردن اصطلاحات مالی و سرمایهگذاری میترسند. آنها بیشتر از مردان نگران مراقبت از اعضای خانواده هستند و اغلب فراموش میکنند برای نیازهای شخصیشان پسانداز کنند. برای تغییر این وضعیت باید زنان را از طریق آموزش قدرتمند کنیم و این عقیده را که سرمایهگذاری کاری مردانه است، از بین ببریم.
هدف فعلی جیران: من و همسرم در دستیابی به استقلال مالی، شرکای برابری هستیم. من و او دربارۀ مسائل مالی باید نسبت به یکدیگر پاسخگو باشیم. ما توقع داریم طی شش سال آینده که به سن بازنشستگی میرسیم، بدهی وام مسکن را تسویه کنیم. همچنین، باید از طریق پسانداز و سرمایهگذاری، درآمد زیادی کسب کنیم تا بتوانیم هزینههای زندگی روزانۀ خود را در دوران بازنشستگی پوشش دهیم و دچار نگرانی نشویم.
توصیۀ مالی جیران برای زنان: مسیر دستیابی به ثروت، از زندگی کردن کمتر از استطاعت مالی، سرسختانه پسانداز کردن و جلوگیری از ایجاد بدهی میگذرد. اجازه ندهید کلمات پرآبوتاب نظر شما را تغییر دهند. فروشندهها فقط تلاش میکنند چیزهایی را به شما بفروشند که اصلاً به آن نیاز ندارید.
داستان مینا: زنی که خود را باور داشت
برای من سخت است که دورهای را بهنام بیداری مالی در زندگیام پیدا کنم؛ چون همیشه در مسائل مالی باهوش بودم و پول ذخیره میکردم. با این حال من یک بیداری مالی مهم دارم که بعد از ازدواجم رخ داد.
من معلم انگلیسی دبیرستان بودم، تا زمانی که صاحب فرزند شدم. راهحل پیشروی من این بود که یک سال مرخصی بگیرم؛ اما زمانی که اولین فرزندم بهدنیا آمد، دنبال پروژههایی برای نوشتن گشتم و توانستم اندکی پول بهدست بیاورم.
با اینکه در شغل جدید دورکارم بهسرعت موفق شدم، برای شوهرم سخت بود که باور کند، من با نوشتن، پول واقعی به دست میآورم.
من مدت کمی پس از بهدنیا آمدن پسرم فهمیدم که دیگر نمیتوانم به درس دادن ادامه دهم. سطح استرس من وقتی فرزند نداشتم غیر قابل قبول بود و حالا مادر هم شده بودم، بهعلاوه، علاقۀ زیادی به خانهداری نیز داشتم.
مشکل این بود که شوهرم از حرفۀ جدید من (نوشتن)، نوعی اطمینان برای ثبات مالی میخواست و من نمیتوانستم به او قول بدهم یا او را مطمئن کنم که اگر مشتریان فریلنسینگم ناپدید شوند، میتوانم یک شغل معمول پیدا کنم. عدم اطمینان او بهعلت ریسکپذیری کمش بود. او از درک آنچه من انجام میدادم و اینکه چرا در آن خوب هستم، ناتوان بود و همین امر موجب میشد، نپذیرد که من در حال ساختن حرفهای باثبات و سودآور هستم. ما بحث شدیدی با هم کردیم؛ اما من نگذاشتم ترسهای او رویاهای من را متوقف کند.
این موضوع موجب بیداریام شد. من فهمیدم که باید کاملاً خودم را باور داشته باشم. من دانستم که میتوانم بهشکل فریلنسینگ کار کنم؛ اما اگر میگذاشتم نگرانیهای شوهرم بر من تأثیر بگذارد، باید یک شغل معمولی پیدا میکردم و فریلنسینگ را کنار میگذاشتم. اما من تماموقت کار کردن بدون بچهها را کاملاً از سرم بیرون کردم و تنها راهی که میتوانستم یک شغل آزاد برای خودم دستوپا کنم که بهدردم بخورد، انتخاب نویسندگی دورکار بهعنوان حرفۀ اصلیام بود. بنابراین همان کار را انجام دادم.
اکنون من هفت سال پس از آن موقع، یک شغل آزاد پردرآمد دارم؛ با چهار کتاب منتشرشده. شوهرم بعد از اینکه توانست بر ترسهای مالیاش غلبه کند، با شغل جدیدم کنار آمد؛ البته هرگز نگذاشت ترسهایش انتخاب من را تحت تأثیر قرار دهد. آن انتخاب لحظۀ سختی در زندگی مشترک من و مهمترین تصمیمی بود که تا به حال گرفتهام. شناخت خودم، استعدادهایم، ارزشهایم و تواناییهایم برای گرفتن تصمیمهای مالی درست، موجب شد تصمیم بگیرم این شغل را دنبال کنم؛ حتی زمانی که باعث ایجاد تنش در زندگی مشترکم شده بود. من به این نتیجه رسیدم که تنها راه اثبات تواناییام در شغل جدید به شوهرم، این بود که آنچه در ذهن داشتم، انجام دهم.
هدف مالی فعلی مینا: من هنوز نتوانستهام به درآمد شوهرم برسم. رسیدن به این هدف کمی سخت بهنظر میرسد؛ اما میخواهم به او، بهخاطر تمام کردن کردن نگرانیهای مالیاش، که خیلی از آنها بهعلت ترسش از اخراج شدن بود، هدیهای بدهم. او در مسائل مالی آدم ترسویی است و من نمیتوانم کاملاً درکش کنم؛ اما میخواهم هر کاری انجام دهم تا خودم را ثابت کنم.
توصیۀ مالی مینا برای زنان: کسی را که هستید و کاری را که انجام میدهید، بشناسید و نگذارید کسی سر راه شما بایستد. اگر دربارۀ تواناییها و پتانسیلهایتان با خودتان صادقید، به خودتان اعتماد کنید و خطر کنید.
داستان هلن: شناختن خود بهوسیلۀ خود
بهعنوان یک زن نسبتاً جوان، من میدانستم باید در مسائل مالی به خودم تکیه کنم. من مجبور بودم بفهمم چطور باید برای پرداخت صورتحسابهایم پول دربیاورم؛ در حالی که هنوز درسم کاملاً تمام نشده بود. باید روشهایی پیدا میکردم که مخارج بزرگی مثل اجارهخانه و هزینۀ وسیلۀ نقلیه را کم کنم. من برای پولم احساس مسئولیت میکردم؛ چون مجبور بودم. کسی نبود که هزینههایم را بدهد.
نمیدانم که واقعاً بیداری مالی برایم اتفاق افتاده است یا نه. من عادتهای مالی درست را از جوانی یاد گرفتم و ملکۀ ذهنم کردم. وقتی که به دریای زندگی جدی پرتاب شدم، این عادتها مانند قایق نجات برایم عمل کرد.
هدف مالی هلن: پسانداز کردن برای پرداخت پیشقسط یک خانه.
توصیۀ مالی فعلی هلن برای زنان: زمانی که همۀ اهداف ضروری هستند، سخت است که بلندمدت فکر کرد. من فعلاٌ برای پیشپرداخت یک خانه پسانداز میکنم. زمانی که در جریان کند زندگی قرار میگیری، این کار بسیار خستهکننده میشود. اگر من بخواهم فقط یک توصیه بکنم این است که حتی وقتی هیجان تعیین هدف جدید از بین رفت و رسیدن به آن غیر ممکن بهنظر رسید، به کارتان ادامه دهید. پافشاری و پشتکار در این مرحله، معجزه میکند؛ حتی اگر خیلی سخت باشد.
معمولاً ایجاد تغییرات از یک نیاز و نارضایتی آغاز میشوند؛ البته در کسانی که خود را تسلیم شرایط موجود نمیکنند. بیپول بودن همیشگی نگار با وجود درآمد بالا، باعث شد که او به راهحل فکر کند و از طریق بودجهبندی مشکلش را حل کند. دشواریهای زندگی مادر جیران باعث شد او بداند که نباید به بهانۀ زن بودن از مسائل مالی کنارهگیری کند. استرس زیاد و مسئولیت مادر شدن موجب شد مینا تغییر شغل دهد که با حس رضایت برایش همراه بود و تنهایی هلن موجب شد که او خودش آستینهایش را برای حل مشکلات مالی زندگی بالا بزند. همۀ این افراد موفق شدند تغییرات مالی موفقی را در زندگی خود ایجاد کنند؛ زیرا به دنبال آن بودند.
همۀ انسانها، داستان زندگی خود را دارند. زندگی هر یک از ما میتواند برای دیگران الهامبخش و آغازگر یک تغییر باشد. به دنبال این باشید که داستان زندگی خودتان را شکل دهید. قطعاً برای هر مشکلی راهحلهای متعددی وجود دارد. به آن فکر کنید، آن را بیابید و داستان موفقیت خود را برای دیگران و ما نیز تعریف کنید. در بخش بعدی با داستان بیداری مالی چند زن دیگر آشنا خواهیم شد.