مردم سوالهای زیادی دربارهی ثروتمند شدن میپرسند؛ اما واقعا معیار ثروت حقیقی چیست؟ برای اینکه خودتان را جزو ثروتمندان به حساب بیاورید، چقدر پول نیاز دارید؟ اصلاً میشود کسی را که در حد بیل گیتس دارایی ندارد، پولدار محسوب کرد؟ آیا ۱۰۰ میلیون تومان شما را ثروتمند خواهد کرد؟ ۲۰۰ میلیون چطور؟ یا حتی یک میلیارد؟ چه اشکالی دارد آدم بخواهد پولدار باشد؟
نظر شخصی شما دربارهی ثروت چیست؟ قطعاً نباید انتظار داشت که تعریف ما برای بقیه هم قابل قبول باشد. ایدههای مختلفی دربارهی معنی ثروت وجود دارد که هرکدام در نوع خودش قابل بررسی است و این همان چیزی است که موضوع را پیچیده میکند.
از همین رو اگر بخواهیم ارزشهای زندگی را درست بسنجیم، نباید تنها بخش مالی آن را مدنظر قرار دهیم. با این وجود، حتی اگر ابعاد این مسئله را تا حد ملاحظات اقتصادی کوچک کنیم، باز هم به یک تعریف واحد نمیرسیم، چرا که مردم از نقطه نظرات بیشماری به ثروت نگاه میکنند.
حالا زمان آن است که از خود بپرسیم عناصر کلیدی ثروت حقیقی چه چیزهایی هستند. افراد بسیار زیادی راجعبه این موضوع فکر کردهاند و نظرات بیشماری هم در این زمینه مطرح شده است. برخی از آنها ممکن است با چیزهایی که تا به حال فکر میکردید جور درنیایند، اگر این چنین بود، خیلی جدی به آن فکر کنید.
آیا بهدنبال ثروت بودن هدف ارزشمندی است؟
اول از همه باید به تمام مسائل مالی خود نگاهی بیندازیم. پول بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با تمام بخشهای زندگی ما در ارتباط است؛ با سلامت، ازدواج، تحصیل، زندگی اجتماعی و هر چیز دیگری. در حقیقت، پول به خودیِ خودش ارزشی ندارد و تنها وقتی در ارتباط با وجههای مختلف زندگی قرار میگیرد، ارزش پیدا میکند.
ارتباط با دیگران از آن دست نیازهایی است که نمیتوان برایش قیمت تعیین کرد. برای مثال، خود من و همسرم تصمیم گرفتیم یک پسر بیمار را به فرزندخواندگی قبول کنیم، با اینکه از تمام هزینههای احتمالی آن خبر داشتیم و میدانستیم چه تاثیر چشمگیری روی اوضاع مالی ما خواهد گذاشت.
اگر لازم نبود که بخش زیادی از وقت خود را صرف رسیدگی به پسرمان کنیم، قطعاً وضع کاروبار هردوی ما امروز زمین تا آسمان فرق میکرد. گاهی اوقات مجبور میشدیم که بهخاطر توصیهی پزشکش وقت و بیوقت به مسافرتهای طولانی برویم تا حال و هوایش را عوض کنیم.
وقتی میگوییم لبخندش میلیاردها تومان میارزد، منظورمان این است که حاضریم هر مقدار که لازم است پول بدهیم؛ اما او بخندد، چون روزهایی را که نمیتوانست بخندد، بهخوبی به یاد داریم. این همان چیزی است که برای ما بیشتر از هر چیز مادیای ارزش دارد.
به بیان دیگر، امکان ندارد که بتوانید پول را از دیگر ارزشهای زندگی جدا کنید، در بسیاری از موارد برعکسش هم امکانپذیر نیست. تلاش برای جدا کردن این دو از یکدیگر هم کاملاً بیفایده است. اولین گام برای ثروتمند شدن این است که تمام افکار منفی را که احاطهمان کردهاند، کنار بگذاریم. این درست نیست که بگوییم باید بین پول و دیگر چیزها یکی را انتخاب کنیم. پیدا کردن ثروت حقیقی و پولدارشدن به معنای واقعی آن، هیچ دخلی به دیگر اهداف ما در زندگی ندارد.
باید بدانید که دستیابی به هر درجهای از ثروت در تضاد با فعالیتهای مثبت و ارزشهای ما نیست، بلکه بخشی از آن است. بعد از این مرحله است که بایستی تصمیم بگیرید و راههایی که شما را به سوی اهدافتان سوق میدهند، انتخاب کنید.
ثروتمند بودن از نظر مالی، برای هر انسان عاقلی یک هدف مهم بهشمار میآید. این موضوع بیشتر از همه زمانی صادق است که میبینیم از همان ابتدا برای رسیدن به هر هدفی، سر و کلهی پول پیدا میشود.
از کجا بدانیم واقعاً پولداریم؟
تصویر همهی ما از ثروت چیزی در حدود فقیر بودن یا نبودن است. بیشتر مفاهیم مربوط به ثروت، ایدهی استقلال اقتصادی را در خود دارند. این که شخصی چه کار کند، چه نکند، لازم نیست که بابت پول نگران باشد.
آیا این ایده در قلب ثروتمندی نهفته است؟ به نظر من لازم است که بعد از آن که بهخوبی شرایط را سنجیدیم، یک مفهوم مناسب را در ذهن خود جایگزین کنیم. به همین دلیل همهی ما بایستی یک هدف بلندمدت برای رسیدن به «ثروت حقیقی»، داشته باشیم.
سؤالی که پیش میآید این است که چرا برای اینکه پول کافی داشته باشیم و بعد از مدتی دیگر کار نکنیم، برنامهریزی میکنیم؟ ما معمولاً به جای فکر کردن راجعبه استقلال اقتصادی یا ثروتمند شدن، خودمان را برای «بازنشستگی» آماده میکنیم. بنابراین علیرغم اینکه در بسیاری از موارد مفهوم ثروت با استقلال اقتصادی گره خورده است، انگیزهی اصلی افراد آمادگی برای بازنشستگی است، نه استقلال اقتصادی. این موضوع که از کجا بدانیم پولداریم بستگی به تفکر شما و اهداف بلندمدتی دارد که برای خودتان درنظر گرفتهاید.
برای رسیدن به ثروت حقیقی چقدر پول نیاز داریم؟
حتی در یک محدوده و مقیاس کوچک نیز نمیتوان برای پولدار بودن یک مبلغ معین را درنظر گرفت که برای همه یکسان باشد. هر شخص یا خانوادهای این مبلغ را براساس نیازهای خود، جداگانه تعریف میکند. بگذارید در این جا یک نکته مهم را یادآور شوم:
وقتی چیزی که ما بهعنوان ثروت میشناسیم منحصر به یک هدف پولی و مقدار مشخصی از آن باشد، ارزشی نخواهد داشت. زمانی که هدف ما در حدود یک مبلغ ثابت و مشخص که به ما امکان یک زندگی بیدردسر را میدهد باشد، آن زمان است که ارزش پیدا میکند.
اول از همه باید به خاطر داشته باشید که این کار یک هدف بلندمدت است. اگر به آن به چشم یک هدف کوتاه مدت نگاه کنید، همان اول شکست میخورید. یک برنامهی درست و حسابی بریزید و بدون لحظهای تردید آن را عملی کنید. شاید در ابتدا متوجه تاثیر آن نشوید؛ اما نتیجهاش را در درازمدت خواهید دید. به یاد داشته باشید که تنها چندصدهزار تومان پسانداز در ماه، سرمایهی موردنیاز برای نیازهای سالیانه شما را پس از چهل سال فراهم خواهد کرد.
در قدم بعدی بایستی تمرکز خود را بر کم کردن هزینهی نیازهایتان بگذارید. از آموزشهای قبلی برای مدیریت پول خود استفاده کنید؛ تمام بدهیهایتان، حتی رهن و اجارهی منزل را حذف کنید. به یاد داشته باشید هر مقدار که مخارج خود را کاهش دهید، همان مقدار پول به درآمدتان برای سرمایهگذاری اضافه میشود.
چشمتان را روی واقعیت زندگی باز کنید
در آخر باید اضافه کرد که «واقعبین باشید». البته این مورد باید همان اول مطرح شود؛ اما در آخر نیز لازم است آن را یادآور شد. اجازه ندهید تمرکز بیش از حدتان روی پول درآوردن، شما را از ارزشهای واقعی زندگیتان دور کند، یا باعث شود متوجه ثروت حقیقی خود نشوید.
باید بدانید که دستیابی به هر درجهای از ثروت در تضاد با فعالیتهای مثبت و ارزشهای ما نیست، بلکه بخشی از آن است. ثروتمند بودن از نظر مالی، برای هر انسان عاقلی یک هدف مهم به شمار میآید. این موضوع بیشتر از همه زمانی صادق است که میبینیم از همان ابتدا برای رسیدن به هر هدفی، سر و کله پول پیدا میشود.