آرکاد مردی بابلی بود که اشیاق فراوانی برای یادگیری راز ورمز ثروتمندشدن داشت. او تا قبل از آنکه ثروتمند شود در مرکز ثبت اسناد بابل به عنوان یک کاتب مشغول بهکار بود و از این راه پول کمی میگرفت. طی یک اتفاق با مرد ثروتمندی بهنام آلگامیش آشنا شد که حاضر شد در ازای دستمزد کار بیشتر راز ثروتمندشدن را به آرکاد بیاموزد. آلگامیش به عهد خود وفا کرد و گامبهگام به آرکاد روش کسب ثروت را آموخت.
آرکاد نیز با جدیت توصیههای آلگامیش را سرلوحة زندگی خود قرار داد و پس از تحمل ناملایمات و خسارات مالی مختلف سرانجام به ثروت فراوانی دست یافت و ثروتمندترین مرد بابل شد. آرکاد علاوه برآنکه بسیار ثروتمند بود، فردی مهربان ،دانا، بخشنده، مودب و فروتن نیز بود و به واسطه همین خصلتهای نیک از سوی پادشاه بابل برای آموزش کسب ثروت به مردم انتخاب گردید. در ادامه داستان شیرین آرکاد و هفت راهکار پیشنهادی وی را برای کسب ثروت و رهایی از مشکلات مالی شرح میدهیم.
آرکاد و هفت راهکار کسب ثروت
سارگون، پادشاه خوب شهر بابل، پیروزمندانه از نبرد به خانه بازگشتهاست. او به محض ورود با معضل جدیدی مواجه میشود. مردم شهر بابل علیرغم همه امکاناتی که پادشاه در گذشته برای آنها فراهم کرده، دیگر قادر به تامین هزینههای زندگی خود نیستند. وزیر اعظم سارگون این مطلب را با او در میان گذاشته و از وضعیت بیکاری و رکود بازار صحبت میکند. سارگون درگیر این پرسش میشود که پس آن همه طلا که خرج آبادانی این شهر شده، کجا رفته است؟ آنها متوجه میشوند که همه ثروت شهر در دست تعداد اندکی سرمایهدار افتاده و از گردش بین مردم بازماندهاست. هماندیشیهای پادشاه و وزیر اعظم به اینجا میرسد که همه مردم راه و چاه کسب ثروت را بلد نیستند و از همینرو تعداد معدودی از افراد توانستهاند طلاهای شهر را تصاحب کنند. پادشاه از وزیر میپرسد که چرا مردم راز و رمز ثروتاندوزی را یاد نمیگیرند، و وزیر در پاسخ از ممکنبودن این امر میگوید. آنها تصمیم میگیرند از ثروتمندترین مرد بابل کمک بگیرند. آرکاد به محضر پادشاه دعوت میشود و قبول میکند که بهعنوان معلم، مردم شهر بابل را آموزش بدهد. پادشاه از آرکاد میپرسد چگونه به این مقام رسیدهای؟ و آرکاد از اولین قدم برای کسب ثروت میگوید: «در آغاز بهجز آرزو و هوس، چیزی نداشتم». ما نیز تا اینجا یاد گرفتهایم که مرحله اول ثروتمند شدن «خواستن» است. شما تا انگیزه کافی را در خود ایجاد نکرده و اهدافتان را مشخص نکنید، نمیتوانید در مسیر سرمایهدار شدن حرکت کنید. در ادامه داستان، آرکاد میپذیرد که در وهله اول به یکصد نفر از مردم شهر بابل آموزش دهد، تا آنها هم دانش او را به دیگران منتقل کنند. آرکاد در اولین جلسه کلاس به مردم میگوید: «من مردی فقیر بودم با آرزویی بزرگ؛ و امروز میبینید که به آرزوها و اهداف خود رسیدهام. از آنجا که پادشاه به من امر کرده، رمز و راز موفقیت خودم را با شما در میان خواهم گذاشت». آرکاد از «قوانین هفتگانه» خود برای موفقیت در زمینه مسائل مالی میگوید و قرار بر آن میشود که طی هفت روز این قوانین را به مردم بیاموزد؛ تا آنها هم ضمن تجربه این راهکارها، بتوانند به ثروت و دولت برسند. آرکاد میگوید: «من اولین قدم برای رسیدن به منبع ثروت را به شما خواهم آموخت، ولی اگر نتوانید پای خود را بر اولین پله محکم کنید، نخواهید توانست از نردبان موفقیت بالا بروید.»
پیشنهاد مطالعه: وقتی میگویند تو نمیتوانی
اولین راهکار: پُر کردن کیسه خود را آغاز کنید
اولین روز کلاس، آرکاد از شاگردان خود کسبوکار و پیشهشان را میپرسد. سپس به آنها میگوید: «شاگردان من! اکنون متوجه شدید که بسیاری از مشاغل بازرگانی و حرفهای وجود دارد که انسان میتواند از طریق آن پول بهدست بیاورد. هر یک از این راهها، مانند رودخانهای از طلاست که شما در نتیجة تلاش و زحمت خود، آن را به سوی کیسهتان سرازیر میکنید. پس جریانی دائمی از رودخانه وارد کیسه شما میشود؛ و میزان مهارت و تواناییهایتان است که حجم آن را مشخص میکند. در اینجا عاقلانهترین تصمیم آن است که کار خود را با منبع درآمد فعلیتان شروع کنید.»
در این قسمت از کلاس، آرکاد به کیسههای خالی شاگردانش اشاره کرده و نخستین راهکار خودش را بیان میکند:
آرکاد از سادگی این روش گفته و این نکته را گوشزد میکند که شاگردانش نباید این راهکار را شوخی بگیرند. این همان روشی است که خود او توانسته با کمک گرفتن از آن به ثروتمندترین مرد بابل تبدیل شود. نکته دیگری که آرکاد مطرح میکند این است: کاهش دادن هزینهها از ۱۰ به ۹ سکه، تغییر محسوسی در سبک زندگی انسان ایجاد نمیکند و چندان به چشم نمیآید؛ پس کار سختی نخواهد بود. و دیگر این که هرچه درآمد فرد افزایش بیابد، روند پُر شدن کیسه نیز سرعت خواهد گرفت؛ و بهزودی همه خواهند توانست از زیاد شدن اندوختهشان لذت ببرند.
آرکاد با این نکته جلسه اول را به پایان میبرد: افراد پول خود را به دو طریق خرج میکنند؛ یکی برای اهداف و خواستههای زودگذر، و دیگری برای سرمایهگذاری و کارهایی که تولید درآمد میکنند.
پیشنهاد مطالعه: خواستهها مهمترند یا نیازها؟
راهکار دوم: مخارج خود را تنظیم کنید
در جلسه دوم آرکاد از امیال و آرزوهایی میگوید که کار پسانداز را برای انسان سخت میکنند. همین مسئله است که باعث میشود افراد با درآمدهای متفاوت و هزینههای ضروری زندگی نامساوی، کیسهشان به یک اندازه خالی باشد. این موضوع از اشتباه گرفتن هزینههای ضروری زندگی با خواستههای سطحی انسان نشات میگیرد. هر چه سطح درآمد فرد بالاتر میرود، آرزوهای او نیز بزرگتر شده و باعث میشوند که او نتواند درآمد خود را به مرحله پسانداز برساند. راهکار رهایی از این مسئله، اندیشیدن به سبک زندگی و تغییر عادتهاست؛ شاید آن چیزی که شما بهعنوان هزینه ضروری برای خود مشخص کردهاید، چندان هم تاثیری در مسیر زندگیتان نداشته باشد و بتوان آن را حذف کرده و یا کاهش داد. آرکاد در اینجا از شاگردانش میخواهد که خواستهها و آرزوهایشان را بنویسند و بیش از پیش درباره آنها فکر کنند تا بتوانند هزینههای واقعا ضروری زندگی را مشخص کرده و بقیه را حذف کنند. آرکاد میگوید: «مخارج ضروری زندگیتان را بودجهبندی کنید و هرگز از آن یکدهم پسانداز برای تامین هزینهها استفاده نکنید.»
در این لحظه سوالی برای یکی از شاگردان جوان پیش میآید: چرا انسان باید از نعمتهای زندگی چشمپوشی کرده و با بودجهبندی درآمد، خود را از آنها محروم کند؟ آرکاد در پاسخ به این سوال میگوید: «هدف از تنظیم بودجه آن است که کیسه شما پُرپولتر شود و بتوانید ضمن برآوردن نیازهای ضروری، به آرزوهایتان نیز برسید. بودجه برای آن است که شما مهمترین خواستههای خود را شناخته و در دام اهداف و آرزوهای کماثر زودگذر و بینتیجه در زندگی نیفتید. اینگونه است که شما خواهید توانست به هدفهای ارزشمندتر خود برسید.»
آرکاد کلاس دوم را با این نکته تمام میکند:
در این مطلب با دو راهکار آرکاد؛ ثروتمندترین مرد بابل، برای ثروتمند شدن آشنا شدیم. در بخشهای دوم و سوم این مطلب با سایر راهکارهای او آشنا خواهیم شد.
با ما همراه باشید