در این مطلب با کمی جدیت و تلخی حقایقی را دربارهی امور مالی بررسی خواهیم کرد.
همواره افراد از ناعادلانه بودن زندگی شکایت میکنند. ولی واقعا حقیقت چیست؟ آیا تمام ثروتمندان با کلاهبرداری به سرمایهی زیادی رسیدهاند؟ چه کسی واقعا شایستگی آسایش و رفاه را در زندگی دارد؟ در پاسخ تمام این سوالات، تنها پاسخی که وجود دارد این است که زندگی به ظاهر عادلانه نیست!
افراد مختلف، از نظر استعداد و نبوغ، محبوبیت اجتماعی و شرایط زندگی برابر نیستند. هرچه زودتر با این واقعیت کنار بیایید که شما هم یک انسان عادی هستید، موفقتر خواهید بود. چه فردی موفق باشید و چه از ناکامیهای پیدرپی خسته شده باشید، زندگی بیوقفه در حال گذر است و تنها کسی که تحت تاثیر پیروزیها یا شکستهای شما قرار دارد، خود شما هستید!
تلخ یا شیرین، اینها حقایق زندگی هستند و باید پذیرفته شوند.
به دنبال علایقتان نروید
حتما شما هم بارها این عبارت کلیشهای را شنیدهاید که اگر به دنبال علایقتان بروید، هیچوقت از کار کردن خسته نخواهید شد. از کودکی، همه از ما چنین چیزی خواستهاند ولی این واقعا نادرستترین باوری است که میتوان در ذهن یک کودک ایجاد کرد. یکی از باورهای غلطی که در جامعه جا افتاده است، این است که مردم فکر میکنند اگر دنبال علایقشان بروند، به آرزوهایشان میرسند و هیچگاه طعم شکست را نمیچشند.
آیا میتوانید باور کنید که در قرون وسطی، مردم روستایی از کودکانشان میخواستند هر شغلی که دوست دارند انتخاب کنند تا پس از مدتی بچهها دست از پا درازتر برگردند و خودشان به این نتیجه برسند که برای زنده ماندن باید شغل آباواجدادیشان را در پیش بگیرند. بهتر است با اصلاح این باور غلط، اینطور بگوییم: شغل قابل تحملی انتخاب کنید که به شما کمک کند آنطور که دوست دارید زندگی کنید.
شغلی قابلقبول که به شما کمک کند بهتر زندگی کنید میتواند علایق شما را هم تامین کند.
مثلا من به بازیهای کامپیوتری و مطالعهی کتابهای تاریخی علاقه دارم. اگر به ازای انجام این کارها سالی ۵ میلیون دلار درآمد داشته باشم، قطعا یک دستگاه XBOX و تعداد زیادی کتاب تاریخی تهیه میکنم و تمام روزم را با کارهای موردعلاقهام سپری میکنم! ولی مشکل اینجاست که هیچکس حاضر نیست برای انجام چنین کارهایی پولی به کسی بدهد و این کاملا منطقی است. حال میتوانم دائما از این موضوع شکایت کنم یا آن را بپذیرم و سعی کنم شغلی پیدا کنم که بهوسیلهی آن به اهداف مالیام برسم.
همیشه وقت برای دنبال کردن علایق وجود دارد. البته منظور ما این نیست که کاملا علایقتان را کنار بگذارید و تمام عمرتان را فدای کسب درآمد بیشتر کنید. ولی از شما میخواهیم دقت کنید و شغلی انتخاب کنید که درآمد حاصل از آن، با سبک زندگی دلخواهتان همخوانی داشته باشد. اگر شغلتان را آنقدر دوست ندارید که هر روز با میل و رغبت از خواب بیدار شوید، ناامید نشوید. همین که سر ماه حقوقی قابلقبول دریافت میکنید، خوب است!
رشتهی دانشگاهی آیندهداری را انتخاب کنید
این مورد مستقیما به بحث آموزش عالی اشاره دارد. هزینههای آموزشی در دانشگاههای غیر دولتی بالاست و همه نمیتوانند انتظار داشته باشند که از طریق تحصیلات به نتیجهی مثبتی برسند. بنابراین بهتر است قبل از رفتن به دانشگاه، تمام جوانب را بسنجید تا ببینید که آیا این همان راهی است که به موفقیت شما ختم میشود یا خیر.
برنامهی درسی اکثر رشتههای دانشگاهی، طی دهههای مختلف تغییری نکرده است و این تنها دانشجویان هستند که متحمل هزینههای روزافزون آموزش میشوند. سعی کنید دانشگاههای ارزانتر را انتخاب کنید.
برای تحصیل در دانشگاه رشتههای پولساز را انتخاب و در کنار آن علایق خود را دنبال کنید.
برای افراد خوششانس، مسیر رسیدن به موفقیت و درآمدی میلیونی، تنها در این عبارت خلاصه میشود: مدرک تحصیلی بالا. به همین سادگی! مدرک دانشگاهی، تنها نشانگر میزان دانش شما نیست، بلکه در مصاحبههای کاری، گویای آمادگی ذهنی و توانایی شما در انجام کارهای پیچیده و سخت خواهد بود. حال هرچه مدرک بالاتری داشته باشید، بهتر است.
همهی ما افرادی را سراغ داریم که با استفاده از استعداد و مهارتهایشان و بدون داشتن مدرک دانشگاهی ثروتمند شدهاند. ولی آمار نشان میدهد که اکثر افراد تحصیلکرده ۳۰ درصد بیشتر از سایر افراد درآمد دارند. مطمئن باشید که در عصر امروزی، اختلاف طبقاتی بین افراد تحصیلکرده و بیسواد، حتی از این آمار هم تجاوز میکند.
اگر رشتهی پولسازی انتخاب نکردهاید و قصد تغییر رشته دارید، به رشته جدیدی فکر کنید. در کنار رشتهی اصلیتان، کار مورد علاقه خود را هم دنبال کنید یا تنها به مطالعات متفرقه دربارهی آن اکتفا کنید. پس مجبور نیستید که تمام عمرتان را صرف تحصیل در رشتهای بیفایده کنید.
شاید بهتر باشد از رفتن به دانشگاه صرفنظر کنید
کمی دیدتان را فراتر ببرید. رویارویی با فرهنگهای مختلف، زندگی در شرایط متفاوت و سفر به اقصی نقاط جهان میتواند جوانی بیتجربه را به انسانی بالغ و پخته تبدیل کند. شاید بهتر باشد هزینهی هنگفتی را که برای تحصیل در رشتهای بلااستفاده در دانشگاهی غیرانتفاعی لازم است صرف سفر به کشوری خارجی و تجارت کنید. توجه کنید که دخلوخرجتان باید باهم همخوانی داشته باشند یا حتی بهتر است که درآمدتان بیشتر از هزینههایتان باشد. همچنین سعی کنید عمرتان را مانند اکثر دانشجویان به بطالت نگذرانید و همچون جوانی عاقل رفتار کنید.
دانشگاه رفتن مساوی با داشتن زندگی موفق نیست؛ تابوی نرفتن به دانشگاه را بشکنید.
برای بسیاری از افراد، رفتن به دانشگاه از اساس کار غلطی است. یک تعمیرکار وظیفه شناس، وقتشناس و ماهر، واقعا برای جامعه ارزشمند است و آموزشهای لازم برای چنین مشاغلی هزینهبردار نیستند. افرادی که به کسب مهارتهای فنی میپردازند، نیازی به مهاجرت به سایر کشورها برای ادامه تحصیل ندارند و میتوانند بلافاصله پس از پایان دورهی دبیرستان، به جای صرف سالهای طولانی در دانشگاهها، مشغول به کار شوند. تحصیلات دانشگاهی برای همه کارساز نیست. بهخصوصکه هزینههای روزافزون آموزش بحث را بهکل عوض میکند و صرفا گرفتن مدرک، دلیلی بر صرف هزینه و زمان زیاد برای رفتن به دانشگاه نمیشود.
کارفرمایان بهراحتی میتوانند افراد دیگری را جایگزین شما کنند
اولین بار که از کارم انصراف دادم را خوب به خاطر دارم. فکر میکردم نمیتوانند فرد دیگری را جایگزین من کنند و کارشان بدون من به مشکل میخورد! ولی وقتی دیدم روال کاریشان در غیاب من هم بهخوبی پیش میرود، جا خوردم! شاید کمی خودخواهانه فکر میکردم ولی جوان بودم و جاهل! حتما همه یک بار چنین چیزی را تجربه کردهاند.
واقعیت این است که همهی ما هرقدر هم که توانا و شایسته باشیم، قابل جایگزینی هستیم.
هر شغلی یک معاملهی ساده است. شما توافق میکنید که به ازای دریافت دستمزد معینی، کار مشخصی را انجام دهید. همین! کارفرمای شما دوستتان نیست و برایش اهمیتی ندارد که از کارتان لذت میبرید و به آن علاقه دارید یا نه! اگر کارتان را رها کنید، احتمالا کارفرمای سابقتان، مدت کوتاهی به این فکر خواهد کرد که چگونه برای جایگزینی نیروی از دست رفته، شخص دیگری را استخدام کند.
مطمئن باشید که مافوق شما در محیط کاری، همواره میخواهد بیشترین استفاده را از شما ببرد. البته این از اصول مدیریتی است و هیچ ربطی به مسائل شخصی ندارد.
توصیهی من به شما این است که قبل از هر چیز به خودتان فکر کنید. اگر فکر میکنید که حقوقتان کمتر از چیزی است که انتظار داشتید، شغلتان را عوض کنید یا بر سر دستمزد بیشتر با کارفرمای خود مذاکره کنید. باید بتوانید از حق خودتان دفاع کنید ولی حواستان باشد که تند نروید. از تصمیمات ناگهانی اجتناب کنید و بدون دلایل کافی شغلتان را رها نکنید. این کار فقط به ضرر خود شماست. هیچکس تحت تاثیر انصراف، عصبانیت و ناراحتی شما قرار نمیگیرد و این تنها خانوادهی شما خواهد بود که از نداشتن بیمه و درآمد ثابت، آسیب خواهد دید. فراموش نکنید که نفر بعدی پشت در است و بدون شما هیچ لطمهای به کسی وارد نمیشود!
مادیات زندگی نشانگر شخصیت شما نیست
آیا تا به حال شده نظرتان دربارهی یکی از همسایگانتان بهخاطر خرید ماشینی مدل بالا تغییر کند و از او خوشتان بیاید؟ خرید لوازم برند و لوکس و مصرفگرایی، اتلاف هزینه هستند و ثروتمند شدن شما را به تعویق میاندازند.
بهتر است تا جایی که میتوانید صرفهجویی را تمرین کنید. از فروشگاههای معمولی خرید کنید و دنبال لباسهای مارک نباشید. به ماشین قدیمیتان راضی باشید. تنها کلید رفاه و آرامش در زندگی، داشتن سرمایهای است که با وجود آن دیگر نیازی به کار کردن نباشد.
قطعا کسانی هستند که برای شما ارزش زیادی قائل باشند
همهی ما در نظر اشخاص خاصی، بینظیر و بسیار مهم هستیم. این شخص ممکن است همسر، والدین، خواهر و بردار یا فرزند ما باشد. سختیهای زندگی کاری کاملا بحثی جداگانه هستند و ربطی به زندگی شخصی و کسانی که زندگی را با وجود ما میخواهند، ندارد. اگر قرار باشد روزی دنیا را ترک کنیم، وسعت عشقی که دوستان و اطرافیانمان به ما دادهاند و قدردانی متقابل از آنها مهمترین چیزی است که به عنوان ثمرهی عمرمان میتوانیم از آن یاد کنیم.
شاید لحن این متن کمی خشن باشد، ولی اینها حقایقی هستند که وبلاگنویسان، با نادیده گرفتن آنها در حق مخاطبین خود ظلم میکنند. مردم دوست دارند آنطور که دلشان میخواهد به مسائل نگاه کنند و وانمود کنند که همه چیز روبهراه خواهد شد. به عنوان توصیهی نهایی، سعی کنید از نزدیکانتان و خودتان در برابر آسیبهای مالی محافظت کنید. کمی آیندهنگری و پیشگیری از بدهکاری، تاثیر بسزایی در موفقیت در زندگی مالی دارد.
ثمرهی عمر ما ثروت کلان نیست بلکه عشق دوستان و اطرافیان و قدردانی متقابل از آنهاست.