تنها ۲۴ ساعت دیگر زنده بودن گرچه وضعیت بسیار سختی است اما به آسانی می تواند پاسخهای بسیاری از سوالات دشوار را بدهد. سوالی مثل این: الویتهای شما در زندگی چیستند؟ پول چندمین اولویتتان است؟
بسیاری از افراد پس از ثروتمند شدن، میفهمند که هدفشان را اشتباه انتخاب کردهاند. چیزی که آنها واقعا به آن احتیاج دارند، خوشبختی است و خوشبختی قابل خریدن نیست. کاهش بدهیها، پسانداز کردن و ثروتمند شدن، اهدافی جانبی هستند، خوشبختی هم محصول انتخابها و سبک زندگی ماست. خوشبختی زمانی محقق میشود که اعمال ما با اهدافمان هماهنگ باشند.
هدفمند بودن، چیزی است که همه افراد همیشه به دنبال آن هستند. در واقع همهی انسانها اینگونهاند.
وقتی هدف مشخصی داشته باشیم و بتوانیم با عشق آن را دنبال کنیم، همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد.
هیچیک از اینها یافتههایی جدیدی نیستند. هزاران سال است که مردم راجع به آنها فکر و گفتوگو میکنند. ولی هریک از ما نیاز داریم درون خودمان به این واقعیت برسیم.
بعضی افراد هیچوقت به چنین چیزی نمیرسند و مشکلی هم برایشان پیش نمیآید. ولی اگر کسی این موضوع را درک کند، دیدگاهش نسبت به کار، روابط، مسائل مالی و بهطور کلی زندگی تغییر خواهد کرد.
ارزش واقعی پول
در مقالهای که از مارک منسن (Mark Manson) با موضوع ارزش واقعی پول چاپ شده او میگوید: «پول ارزشمند است ولی این خاصیت بهماهیت مادیپول برنمیگردد، بلکه بهقدرت ارزشآفرینی آن مربوط میشود».
بر اساس این مقاله:
بحث پیرامون پول دقت زیادی میطلبد. چرا که بسیاری از ما تا حدی هویت و شخصیتمان را وابسته به میزان درآمدمان میدانیم. درآمد هر کس معیاری از مهارتها و شایستگیهای اوست. به همین خاطر است که همه عاشق پول هستیم. ولی پول، خصلت ارزشآفرینی دارد و به خودیخود ارزشی ندارد.
منسن به بررسی ماهیت پول و جریان و اثرات آن میپردازد و اظهار میدارد که چگونه پول به قول خودش «چرخهی تجربیات» را به وجود میآورد. تجربیاتی که گاه مثبت و گاهی منفی هستند. کسانی که با پول وارد این چرخه میشوند، به زودی به شکل بردهواری به کسب درآمد میپردازند و آن را تنها هدف زندگی میدانند. پول درآوردن، تنها انگیزهی آنها در زندگی خواهد شد.
شاید حالا متوجه منظور منسن شده باشید. به نظر او ثروتمند حقیقی، کسی است از راههایی که مطابق با آرمانهایش است پول دربیاورد و خرج کند. یا بهعبارت دیگر کسب درآمد و هزینههای یک ثروتمند حقیقی با هم همخوانی دارند. به گفتهی وی، داشتن پول موفقیت نیست بلکه راهی است برای رسیدن به موفقیت.
ارزش پول بهماهیت مادیآن برنمیگردد، بلکه بهقدرت ارزشآفرینی آن مربوط میشود.
نکتهی کلیدی مقاله اینجاست:
ارزش حقیقی پول زمانی پدیدار میشود که بهجای تلاش صرف برای رسیدن به آن، از آن برای رسیدن به موفقیت استفاده کنیم. این هدف زمانی محقق میشود که بتوانیم با پول کسبوکاری نوآورانه ایجاد کنیم، خلاقیتمان را تقویت کنیم، به جامعه کمک کنیم، دوستان یا خانوادهمان را حمایت کنیم یا سلامتی و رضایت شخصی خودمان را ارتقا ببخشیم.
پول زمانی ارزشمند است که برای رسیدن به اهدافمان ما را یاری کند.
هرآنچه برایتان کارساز است را دنبال کنید!
نکتهای که میتوانید از این مطلب بیاموزید این است که هدف، قدرتآفرین است ولی هر یک از ما هدفی متفاوتی را دنبال میکنیم. هر کدام از ما نقاط ضعف و قوت و آرمانهای خاص خودمان را داریم. چیزی که برای ما خوشایند است، شاید برای دوستمان نباشد.
افراد زیادی را میشناسیم که از طرفداران پروپاقرص نویسندگان و سخنوران خاصی هستند. این نویسندگان و سخنوران، گاهی روی مسائل مالی، گاهی روی مسائل مذهبی یا سیاسی تمرکز میکنند. طرفداران آنها هم بدون هیچ تفکری، گفتههای آنها را میپذیرند و دنبال میکنند. تا جایی که بهتدریج آرمانهایشان، با آرمانهای نویسنده یا فرد مورد-علاقهشان یکی میشود. در واقع ناخواسته اهداف آنها را هم دنبال میکنند که این کاری اشتباه است.
راه رسیدن به هدف برای هر یک از ما متفاوت است
بهجای پیروی محض از نویسندگان یا افراد موردعلاقهتان، حرفهای آنها را بررسی کنید و دنبال نکاتی باشید که به دردتان میخورند و در زندگیتان عملی هستند.
چیزی که وجود دارد این است که بیشتر ما اهدافمان را آگاهانه انتخاب نمیکنیم. شاید بعضیها فکر کنند که این هم جزو اراجیف دنیای مدرن است. ولی اینگونه نیست. با صرف زمانی برای فهم دقیق اینکه واقعا از زندگی چه میخواهیم، مسیر خوشبختی را راحتتر طی خواهیم کرد و به ثروت حقیقی خواهیم رسید. اینگونه به ثروت مادی هم میرسیم.
ثروتمند حقیقی کسی است که از راههایی که مطابق با آرمانهایش است پول دربیاورد و خرج کند.
چه کسی هستید و چه میخواهید؟
در اولین قدم لازم است وضعیت و اهداف مالیتان را بنویسید.
امیدوارم زمان کافی برای پاسخ به سه سوال سادهای که در شناخت اهدافتان و تعیین ارتباط آنها با پول، کمکتان خواهد کرد صرف کنید. این سوالات برگرفته از کتاب «هفت مرحله تا بلوغ اقتصادی» نوشتهی جرج کایندر (Gorge Kinder) است.
سوال اول) تصور کنید که از نظر مالی کاملا غنی هستید و چه حالا چه در آینده بهراحتی میتوانید نیازهایتان را تامین کنید. با این اوصاف، چگونه زندگی خواهید کرد؟ چیزی هست که بخواهید تغییر دهید؟ رویاهایتان را یادداشت کنید. اگر هیچ مشکل مالی نداشتید، چه کارهایی میکردید؟
سوال دوم) حال تصور کنید نزد پزشک رفتهاید و تشخیص پزشک این بوده که بین ۵ تا ۱۰ سال، بیشتر زنده نیستید. هیچ بیماریای ندارید، اما عمر طولانیای نخواهید داشت. در این زمان باقیمانده چه کارهایی انجام میدهید؟ زندگیتان را تغییر میدهید؟ اگر بله، چه تغییراتی ایجاد میکنید؟ توجه داشته باشید که مخاطب این سوال، فقط مولتیمیلیاردرها نیستند.
سوال سوم) در نهایت تصور کنید که پزشک شما را غافلگیر میکند و میگوید که تنها ۲۴ ساعت دیگر زندهاید. در این زمان کوتاه کاری نمیشود کرد و میدانید که فردا از دنیا خواهید رفت. چه احساسی خواهید داشت؟ انجام چه کارهایی را فراموش کردید؟ آیا همان فردی بودید که میخواستید؟ همهی کارهایی که میخواستید، انجام دادید؟
پاسخ به سوال اول، آسان است و بیشتر جنبهی سرگرمی دارد. اگر محدودیت مالی نداشتیم، کارهای زیادی انجام میدادیم. ولی پاسخ به دو سوال بعدی سختتر است و جوابهای محدودی برای آنها وجود دارد. حسرتهای افراد نزدیک به مرگ حول پنج محور میچرخد که هیچ یک پول نیست. طبق کتاب کایندر جوابها به سوال آخر، معمولا پیرامون پنج محور کلی است:
خانواده و دوستان: پاسخ ۹۰ درصد افراد، به این حوزه مربوط میشود.
حقیقت یا معنویت: بسیاری از پاسخها به داشتن زندگیای پرمعناتر برمیگردد.
خلاقیت: بهطرز شگفتآوری جواب بسیاری از افراد گویای حسرت انجام کاری خلاقانه، مثل نوشتن رمانی علمی-تخیلی یا نواختن گیتار است.
تاثیرگذاری: بخشی از جوابها به اثرگذاری مفید در جامعه برمیگردد.
محیط زندگی: پنجمین جواب پرتکرار مربوط به محل زندگی است که شامل حسرت نداشتن ارتباط کافی با طبیعت، زندگی نکردن در جایی بهتر و کمک نکردن به بهبود اوضاع محیطزیست میشود.
به گفتهی کایندر برخی افراد در رویارویی با این سوالات، این سوال برایشان به وجود میآید که اینها چه ارتباطی با پول دارند. وقتی بدانید که از زندگیتان چه میخواهید، انتخابهای بهتری چه در مسائل مالی چه در مسائل دیگر، خواهید داشت. این انتخابها گویای اهداف و آرمانهای شما در زندگی خواهد بود.
هدف تمام این سوالات این است که پاسخدهنده از خود بپرسد: من جدا از شغلی که دارم، چه شخصیتی دارم و آیا میتوانم در زندگی غیر کاریام هم شاد و راضی باشم؟ ناگزیر، جواب باید بله باشد. پاسخ این سوالات مانند نقشهای هستند که به کمک آنها به ارزش حقیقی پول خواهیم رسید.
این سوالات تاثیر عمیقی بر روی افرادی میگذارد که به دنبال تغییرند. شما نیز با استفاده از این سوالات و تجربیات اهداف و آرمانهای خود در زندگی را مشخص کنید تا بجای تلاش برای رسیدن به پول به رویاها و آرمانهایتان دست پیدا کنید.