همانطور که در بخش قبلی این مطلب گفتیم، فرزندانتان در مواجهه با امور مالی مانند خرج کردن یا پسانداز پول، کاملاً تابع رفتار شما هستند؛ هر طرز فکر یا احساسی که دربارۀ پول داشته باشید، میتواند در چگونگی نگرش فرزندتان به پول و در نهایت نحوۀ مدیریت مالی او تأثیرگذار باشد.
شنیدن واژۀ پول هم سبب ایجاد «بازخورد احساسی» و هم «بازخورد تجربی» در شما خواهد شد. به احتمال زیاد، پس از شنیدن این واژه به یاد میزان درآمدتان، پرداخت قبوض و بدهیهای دیگر یا اهداف خریدی که برای آینده در نظر گرفتهاید، بیفتید. این موارد بازخورد تجربی شما به پول هستند.
همچنین ممکن است که به کلمۀ پول واکنش احساسی نشان بدهید. شما شاید در مقابل پول حس درماندگی یا اسارت بکنید، ممکن است با پول احساس راحتی کرده یا حتی هیچ حسی نسبت به آن نداشته باشید.
واکنش تجربی به پول
شما بهعنوان سرپرست خانوار مجبورید هزینههای مختلفی مانند کرایه یا قسط خانه، ویزیت پزشک، خرید مایحتاج خانه و قبوضتان را پرداخت کنید. غیر از اینها، به فکر تغییر مبلمان خانه، رفتن به مسافرت یا هزینۀ تحصیل فرزندتان نیز هستید. شما چه دلتان بخواهد، چه نه، چه راحت باشید، چه پریشان، اجباراً تمام این کارها را انجام میدهید. اینها وظایفیاند که بر عهدۀ شما هستند و بدون شک، شما نیز به بهترین نحو ممکن، برای هرچه بهتر انجام دادن آنها تلاش میکنید.
شما برای دستیابی به پول برنامهریزی میکنید، برای خرید نیازها یا چیزهایی که میخواهید، تصمیم میگیرید، میزان پولی را که میتوانید برای آینده پسانداز کنید، تخمین میزنید. در این موارد نیز «واکنشهای تجربی» مستقیماً به نحوۀ رفتار شما جهت میدهند.
مشخصاً بازخوردهای تجربی اهمیت فراوانی دارند، زیرا به شما اجازه میدهند که وظایف مالیای را که بر دوشتان است، انجام دهید.
واکنش احساسی به پول
عملگرایی تنها یک روی شخصیت هر فرد است. هر کس علاوه بر آن، یک شخصیت احساسی نیز دارد که بر نحوۀ مدیریت شخصیت تجربیاش تأثیر میگذارد. برای مثال، اگر شما شخصی باشید که با مسئلۀ پول راحت است (البته به این معنی نیست که همواره تمام امور مالیتان ساماندهیشدهاند، بلکه یعنی شما با مفهوم کلی پول راحتید)، احتمالاً قبوضتان را بهموقع پرداخت کرده و از عادت بد ولخرجی رنج نمیبرید؛ اما اگر از موضوع پول واهمه داشته باشید، ممکن است به انجام دادن کارهای مربوط به پول، بیمیل بوده یا بدون توجه به عواقب منفی خرج کردن پولتان، به ولخرجیهای خود ادامه دهید. همچنین ممکن است درمورد تصمیمات سرمایهگذاری نیز دودل باشید.
برای آگاهی بهتر از واکنشهای احساسیتان به پول، این سؤالات را از خود بپرسید:
- من آدم پرخرجی هستم یا صرفهجو؟
- آیا من همیشه در حال خرید کردن هستم بدون آنکه به آن چیز نیاز داشته باشم یا حتی بدون توجه به اینکه بعد از خرید، چقدر پول در جیبم میماند؟
- آیا یک سکۀ پانصدتومانی را پیش خودم نگاه میدارم تا فقط از بودن آن در جیبم احساس رضایت کنم؟ و آیا خود را با این حرف که نمیتوان با آن سکه چیز خاصی تهیه کرد، گول میزنم؟
اینکه بتوانید بین این دو جنبۀ اصلی شخصیتتان یعنی «ولخرجی» و «خساست» تعادل برقرار کنید، بهترین حالت ممکن است. تنها برای رفع نیازهایی که در بودجهتان نیز دیده شدهاند، خرید کنید و برای نیازهای آینده خود پسانداز داشته باشید. هرچند در واقعیت، اغلب ما یا از این سوی بام میافتیم، یا از سوی دیگر آن.
آیا واکنش شما به پول روی کودکانتان تأثیرگذار است؟
همانطور که میبینید، روی احساسی شما بهطرز برخوردتان با پول و احساستان به آن رنگ و لعاب میدهد. چه از پس مسئولیتهای خود برآمده و چه بیخیالشان شده باشید، چه پولتان را عاقلانه خرج کنید، چه بیملاحظه، تنها کافی است به خاطر بسپارید که کودکتان نیز یک روی احساسی دارد و ممکن است از همین حالا نیز فردی ولخرج یا صرفهجو تربیت شده باشد.
اما موضوع به اینجا ختم نمیشود. تجربۀ شما درمورد پول و مسائل مالیتان نیز بر رفتار کودکانتان تأثیرگذار است. اگر کودک شما در خانوادهای بزرگ شود که رفتاری درست یا نادرست با پول و مسائل مالی را ببیند، این موضوع در واکنش تجربی او بیتأثیر نخواهد بود. برای مثال، کودکی که شاهد این است که در خانوادۀ او همهچیز طبق بودجهبندی و نظم مالی پیش میرود، به احتمال بسیار زیاد این الگوی رفتاری را در مسائل مالی خود نیز دنبال خواهد کرد.
چه چیزی ارزش و باورهای مالی کودکانتان را شکل میدهد؟
قبل از پاسخ به این پرسش باید مفهوم ارزش در مسائل پولی را توضیح دهیم. این کلمه درمورد پول دو معنی میدهد: اول، نحوۀ برخورد و روشهای تعاملتان با پول و دوم، ارزشگذاری یک کالا از لحاظ مادی.
ارزشها و باورهایی که به آنها تکیه دادهاید، مانند راهنمای شما در زندگی عمل میکنند. عقاید انسان مانند سروهای بلند در جنگل، محکم و استوارند. شما نباید همیشه با باورهای اکتسابیتان زندگی کنید؛ اما در هر صورت هم لازم نیست این باورها را تغییر دهید. برای مثال، شما ممکن است برای «صداقت» احترام زیادی قائل باشید؛ اما در عین حال، هیچگاه قادر نباشید تا صادقانه به فرزندتان بگویید که عملکردش تا چه حد در مسابقۀ مدرسه افتضاح بوده است.
شما ارزشها و عقاید خاص خود را دارید که در زمان کودکی از والدینتان و در بزرگسالی با گرفتن تصمیمهای مختلف آموختهاید. هرچند شما تنها کسی نیستید که به عقاید کودکانتان جهت میدهید؛ نکاتی که آنها در مدرسه میآموزند نیز موجب پرورش عقاید جدید در آنها میشود، همچنین چیزهایی که در تلویزیون و فیلمها میبینند یا چیزهایی که از کلام موسیقیها به گوششان میرسد و رفتارهایی که دوستان یا خانوادۀ دوستانشان از خود نشان میدهند.