در دنیای امروز، حضور زنان در عرصههای اقتصادی نهتنها بیشتر از قبل شده، بلکه تأثیرگذاری این حضور نیز قابل بررسی و تأمل است. بهطوری که در بحث توسعۀ پایدار نیز کاملاً جدی به مبحث فعالیت اقتصادی زنان پرداخته میشود و موضوع «توانمندسازی اقتصادی زنان» بهعنوان موضوعی داغ بر سر زبانهاست. حتی میتوان گفت عزمی جهانی برای توانمندسازی زنان در عرصۀ اقتصاد وجود دارد. اگر دولتمردان بخواهند تا سال ۲۰۳۰ به بخشی از اهداف توسعهی پایدار مبنی بر توانمندسازی اقتصادی زنان، جامۀ عمل بپوشانند، به سوخت موشکی بیشتری نیاز دارند. با این حال و با وجود فراهم بودن فضای رشد برای زنان، هنوز هم باورهای غلطی در بین مردم دیده میشود که میتواند موانع مهمی در مسیر رشد و پیشرفت زنان در دنیای اقتصاد فراهم کند. ما در ادامه به پنج باور غلط که سد راه توانمندسازی اقتصادی زنان است، اشاره می کنیم.
۱) مشارکت اقتصادی زنان درصورت عدم اشتغال آنها کاهش مییابد
در سطح جهانی، جمعیت زنان شاغل کمتر از مردان شاغل است. تحقیقاتی که در ۱۳۸ کشور جهان انجام شدهاند، حاکی از آن است که در سال ۲۰۱۵، بهطور متوسط ۳۶ درصد از خانمها و ۴۴ درصد از آقایان شاغل، شغلی تماموقت داشتهاند.
بااینوجود، زنان خانهدار میتوانند با انجام دادن کارهای خانه و مراقبت از فرزندان، مشارکت اقتصادی بالایی داشته باشند. طبق یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۱ در ۴۶ کشور جهان انجام شد، بهطور میانگین ۲۸ درصد خانمها و تنها ۶ درصد آقایان، روزانه ۳ الی ۵ ساعت از زمان خود را به انجام دادن کارهای خانه اختصاص میدهند.
زنان خانهدار با انجام دادن مسئولیتهای خود، نقش بهسزایی در تجدید قوای قشر شاغل و تأمین سلامت و آرامش جامعه دارند. همچنین زنان با تربیت صحیح فرزندان، نیروی کاری آیندۀ جامعه را پرورش میدهند. بنابراین اگرچه زنان خانهدار مستقیماً در بخش اقتصادی جامعه فعالیت نمیکنند؛ ولی نقش مؤثری در این بخش دارند.
بااینحال، تنها با درک تأثیر مسئولیتهای زنان خانهدار در اقتصاد جامعه، نمیتوان به هدف والای توانمندسازی اقتصادی آنها دست یافت.
سرمایهگذاری در زیرساختهای جامعه، به زنان خانهدار این امکان را میدهد تا زمان آزاد بیشتری داشته باشند و درصورت تمایل کسب درآمد کنند. زمانی که مسئولیتهای مراقبتی بانوان با ارائۀ خدمات مناسب در جامعه کمتر شود، نوبت به بهبود شرایط و محیط کاری و افزایش دستمزد مراقبانی میرسد که عمدتاً زنان و دختران هستند.
۲) توانمندسازی اقتصادی زنان با مشارکت اقتصادی آنها برابر است
جذب زنان به محیط کار، اقدامی مهم است؛ ولی زمانی که زنان در شرایطی نامطلوب کار کنند، توانمندسازی اقتصادی آنها محدودتر و سختتر خواهد شد. برای مثال، اشتغال زنان به کارهایی که با وجود سخت بودن، دستمزدهای کمی دارند با توانمندسازی اقتصادی در تضاد است.
تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۹ در ۱۷ کشور آفریقایی و خاورمیانهای انجام شدهاند، نشان میدهند که داشتن شغلی مناسب بهطور متوسط برای ۹۰ درصد مردم مهم یا بسیار مهم است؛ ولی در این کشورها تنها ۱۴ درصد از بانوان مشغول به کاری تماموقت با استانداردهای لازم بودهاند.
مداخلات مناسب، میتواند منجر به ورود زنان به عرصههای بهتر، سودآورتر و مفیدتری مثل آموزش و پرورش و حذف محدودیتهای قانونی برای اشتغال و راهاندازی کسبوکار توسط آنها شود.
شرایط کاری مناسب نیز برای بانوان بسیار حیاتی است. برای دستیابی به این امر مهم، بهبود زیرساختها و افزایش امنیت شغلی، برای تمام کارکنان رسمی و غیررسمی، چه در محل کار و چه در مسیر رفتوآمد، بسیار ضروری است.
۳) برابری جنسیتی و پیشرفت اقتصادی، رابطهای دوطرفه دارند
شواهد بسیاری مبنی بر رابطۀ مستقیم برابری جنسیتی با دستیابی به اهداف توسعۀ پایدار، رشد اقتصادی، افزایش توان مالی خانوادهها و پیشرفت انسانها وجود دارد؛ ولی این رابطه همیشه دوطرفه نیست. بسیاری از دولتمردان بر این باورند که رشد اقتصادی، روند دستیابی به برابری جنسیتی را سریعتر میکند؛ ولی برابری جنسیتی میتواند تأثیر معکوسی بر رشد اقتصادی داشته باشد.
ازاینرو دولتمردان همانقدر که به توانمندسازی اقتصادی بانوان بها میدهند، باید به فکر بهبود اوضاع اقتصادی جامعه، خانوادهها و صنایع نیز باشند. ایجاد تغییری مثبت در زندگی نیمی از جمعیت جهان، بیشک هدفی ارزشمند است. این بدان معناست که دستیابی به برابری جنسیتی، یکی از نگرانیهای عمدۀ سیاستمداران، برای تحقق اهداف توسعهی پایدار از جمله سیاستهای کار و اقتصاد کلان است.
۴) فرمول ثابتی برای کمک به تمام زنان وجود دارد
در سراسر جهان، موانع بسیاری ازجمله فقدان دسترسی به ثروت، داراییها و خدمات مالی، حمایتهای اجتماعی ناکافی و مسئولیتهای بیجیرهومواجب خانهداری، بر سر راه توانمندسازی اقتصادی زنان وجود دارد؛ ولی هر زنی، به شرایط خاص جمعیتی، اقتصادی و فرهنگی جامعهای که در آن زندگی میکند، به شکل متفاوتی این مشکلات را تجربه کردهاست. ازاینرو نمیتوان برای کمک به تمام زنان فرمول ثابتی ارائه کرد.
تحقیقات نشان میدهند همانطورکه درس گرفتن از ایدههای موفقیتآمیز پیشین سودمند است، تکرار آنها بهندرت میتواند نتیجهای مطلوب داشته باشد. ازاینرو به منظور پوششدهی نیازهای تمام زنان، برنامههای راهبردی مثل بهبود شرایط داخلی کشور باید با دقت فراوان اجرا شوند.
۵) افزایش مهارتهای فردی و آرمانهای زنان، چالش اصلی توانمندسازی اقتصادی آنهاست
حمایت از زنان در قالب آموزش یا بهبود مهارتهای مدیریت کسبوکار، تأثیر بهسزایی در ارتقای توانایی آنها برای استفادهی حداکثری از فرصتهای اقتصادی دارد؛ ولی اگر عواملی که دلیل اصلی ضعف اقتصادی زنان هستند، بیتغییر باقی بمانند، این حمایتها تأثیر اندکی خواهند داشت. بهعنوان مثال، طبق یک نظرسنجی که در سال ۲۰۰۹ در ۶۷ کشور جهان انجام شد، از هر ۵ مرد ۱ نفر با کار کردن خانمها در بیرون از منزل مخالف بود.
این دیدگاههای تبعیضآمیز، مشارکت زنان را در کارهایی که دوست دارند، حتی اگر بهخوبی در این کارها مهارت داشته باشند، با محدودیت مواجه خواهد کرد. بهطور خلاصه، توانمندسازی اقتصادی بانوان، بدون تغییرات گسترده در عوامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که توانمندسازی اقتصادی بانوان را محدود میکنند، میسر نخواهد شد.