هنگامی که جوان بودم، تنها چیزی که پدر بیپولم از من میخواست، بهدست آوردن شغلی با حقوق بالا بود. از نظر او، مسیر موفقیت اینگونه بود: تحصیل در یک دانشگاه خوب، گرفتن مدرک تحصیلی، یافتن شغلی با درآمد بالا و تلاش برای ارتقای شغلی و بهدست آوردن پستهای بالاتر.
در همان سالها برای من مشخص بود که از این مسیر پیش نخواهم رفت. من میخواستم ثروتمند شوم، و میدانستم که کار بهعنوان یک کارمند – حتی با حقوق بالا – راه ثروتمند شدن نیست. در حقیقت، بیشتر ثروتمندان این مسئله را میدانند! (و همین آگاهی، بخشی از دلیل ثروتمند بودن آنهاست.)
بهعنوان مثال، سیدنی تورس را در نظر بگیرید. او یکی از شخصیتهای برجسته و مهم و در عین حال خودساخته در زمینهی املاک و مستغلات است و ثروتی بالغ بر 250 میلیون دلار دارد. او میگوید: «وقتی صحبت از دنبال کردن رویاهایتان باشد، باید وارد صنعتی شوید که دوست دارید در آن فعالیت کنید و درباره آنچه که دریافت خواهید کرد، نگران نباشید.»
دو نگرش کلیدی به کار و درآمد
پدر بیپول من میگفت: «امنیت شغلی، مهمترین چیز است.»
پدر پولدار من میگفت: «یادگیری، مهمترین چیز است.»
این دو جمله، نشاندهنده دو نگرش کاملاً متفاوت به کار هستند. بسیاری از مردم توصیهی تورس دربارهی نگران نبودن برای حقوق دریافتی را شنیده و آن را یک نصیحت ممتاز و خاص تصور میکنند. آنها میگویند: «تو باید بهتناسب کاری که انجام میدهی، حقوق عادلانهای دریافت کنی.» زمانی که کار برای شما تنها راهی جهت کسب پول برای هزینه کردن در چیزهای دیگر باشد، ناممکن است که بتوانید آن را به چشم ابزاری برای رسیدن به نتیجهای دیگر ببینید.
در مقابل، کسانی نیز هستند که با شنیدن این جمله، نوری در ذهنشان روشن میشود. آنها متوجه میشوند که کار کردن میتواند راهی برای رسیدن به چیزی بزرگتر باشد؛ حتی اگر در گام اول حقوق نگیرید یا درآمد اندکی داشته باشید. تورس درس بزرگی را با ما بهاشتراک گذاشته و این درس سالهاست که در موسسهی «پدر پولدار» باعث تغییر نگرش افراد میشود: جهت دستیابی به موفقیت باید برای آموختن و یادگیری کار کنی، نه کسب درآمد.
نگرش یادگیری؛ شغل شما وسیلهای برای یادگیری و کسب مهارت است
فیلم «جری مگوایر» نکات جذاب بسیاری دارد؛ اما در آن میان، یکی از آن لطیفهها بهنظر من خیلی به حقیقت نزدیک است. شخصیت تام کروز اخراج شده و قصد دارد کار پردرآمد خود را رها کرده و شرکت خودش را راهاندازی کند. او با صدای بلند میگوید: «کی میخواد با من بیاد؟» فضای شرکت در سکوت فرو میرود و همه سرشان را پایین میاندازند. در نهایت، یکی از خانمها بلند شده و میگوید: «من دوست دارم؛ اما قراره تا سه ماه دیگه ارتقا بگیرم.»
متاسفانه، آنچنان که در بالا اشاره کردم، وقتی پای کار وسط بیاید، خیلیها چنین نگرشی پیدا میکنند. آنها بهجای اینکه شغلشان را بهچشم فرصتی برای پیشرفت و یادگیری ببینند، تلاش میکنند تا جایی که امکان دارد از کارشان پول بهدست بیاورند.
وقتی جوانتر بودم، با تصمیمی مشابه آن خانم در فیلم جری مگوایر روبهرو شدم. پس از فارغالتحصیل شدن، یک فرصت شغلی خوب پیش روی خودم میدیدم. درآمد سالانه من 42.000 دلار بود و تنها هفت ماه از سال را کار میکردم. پدر بیپول من بابت این قضیه بسیار خوشحال بود. هرچند، پس از شش ماه، از آن کار استعفا داده و به نیروی دریایی پیوستم. این تصمیم، پدر بیپولم را ناامید کرد؛ اما پدر پولدارم مرا تشویق کرد. دلیل من برای پیوستن به نیروی دریایی، آموختن مهارتهای جدید بود. میخواستم یاد بگیرم که چگونه باید یک رهبر باشم و در موقعیتهای دشوار بتوانم دیگران را هدایت کنم. من مطمئن بودم مهارتهایی که در زمینه رهبری در ارتش آموختهام، در زندگی و کسبوکارم بسیار مفید خواهند بود.
پس از پایان دوره خدمت در ارتش، باز هم یک پیشنهاد شغلی خوب را رد کردم و بهعنوان فروشنده وارد شرکت زیراکس شدم. باز هم پدر بیپولم ناراحت بود و پدر پولدارم خوشحال. گرچه میتوانستم بهعنوان یک خلبان، زندگی آرام و مرفهی داشته باشم؛ اما میخواستم مهارتهای فروش را بیاموزم. میدانستم که ترکیب مهارت فروش و آنچه از رهبری در ارتش آموختهام، میتواند من را ثروتمند کند.
متخصص در مقابل همهچیزدان (جنرالیست)
تفاوت بنیادین میان فلسفه پدر پولدار و پدر بیپول من دربارهی کار، یکی از آن تقابلهای همیشگی متخصصان و جنرالیستها بود. (جنرالیستها، افرادیاند که در زمینههای گوناگون و متنوع تجربه و تخصص دارند.)
پدر بیپول من معتقد بود بهترین کاری که یک فرد میتواند انجام دهد، پیشرفت سریع و تخصص یافتن در شغلش است. او پذیرفته بود که افراد با دانستن چیزهای بسیار دربارهی موضوعات اندک، میتوانند درآمد بالاتری داشته باشند. بههمین خاطر هم بود که او به اخذ مدرک دکترای خود افتخار میکرد. با اینحال، او همیشه با امور مالی خود درگیر بود.
از سوی دیگر، پدر پولدارم معتقد بود که بهترین کار، تبدیل شدن به یک جنرالیست و دانستن چیزهای کم درباره موضوعات بسیار است. او همیشه میگفت بهترین کار این است که در بخشهای مختلف یک شرکت کار کنی و بهجای یادگیری یک حرفه، مهارتهای بسیاری بیاموزی. او میدانست که بهترین راه برای ثروتمند شدن، توانایی رهبری متخصصان از بخشهای مختلف یک شرکت است.
سیدنی تورس نیز کار مشابهی انجام داد. او شغل کمدرآمدی در صنعت ساختوساز پیدا کرد، تا راه و روش راهاندازی کسبوکار خودش را بیاموزد و وارد حیطهی املاک و مستغلات شود.
به دنبال افزایش مهارتهای خود در زمینههای مختلف باشید. این مهارتها هستند که به شما کمک میکنند تا در آینده با تکیه بر توانمندیهای خود موفقیتهای بیشتری به دست بیاورید.
آیا میتوانید همبرگری بهتر از همبرگرهای مکدونالد بپزید؟
گاهی اوقات در کلاسها، این سوال را مطرح میکنم: «چند نفر از شما میتواند همبرگری بهتر از همبرگرهای مکدونالد تهیه کند؟» تقریباً همهی حاضران در کلاس دستهایشان را بلند میکنند. بعد میپرسم: «اگر میتوانید همبرگری بهتر از همبرگر مکدونالد بپزید، پس چرا هیچکدام از شما ثروتمندتر از کمپانی مکدونالد نیستید؟»
پاسخ آشکار و واضح این است: مکدونالد در تجارت، بهتر از تهیهی همبرگر عمل میکند. آنها سیستمها و مهارتهای تجارت و فروش پیچیدهای بهکار گرفتهاند که منجر به موفقیتشان شده است. دلیل اینکه بسیاری از مردم فقیرند این است که آنها روی پختن بهترین همبرگر تمرکز میکنند و از توسعه دادن بهترین سیستمها و مهارتهای فروش غافل میمانند.
این مسئله در دنیای واقعی چگونه دیده میشود؟ شما به دانشگاه میروید، مدرک حسابداری میگیرید و در نهایت بهعنوان مدیر واحد در یک شرکت مالی بزرگ مشغول به کار میشوید. در حالیکه فردی مانند تام ویلرایت، مشاور موسسهی پدر پولدار، از تجربیات خود استفاده کرده و یک برنامهی آموزش حسابداری چندمیلیوندلاری میسازد.
برای یادگیری کار کنید، نه کسب درآمد
امروز شما با تصمیمهای مشابهی روبهرو هستید. آیا برای کسب درآمد کار کرده و فرصتهای جدیدتان را بهخاطر امنیت شغلی از دست خواهید داد؟ یا برای یادگیری کار کرده و با آموختن زیروبم امور مالی و رها کردن حاشیهی امن، فرصتهای بزرگ را در آغوش خواهید کشید؟!
بسیاری از مردم راه متعارف را برگزیده و انتخاب میکنند که برای پول، کار کنند؛ اما اگر میخواهید ثروتمند شوید، توصیهی من این است: برای چیزی که میخواهید بیاموزید، کار کنید؛ بهجای اینکه هدفتان صرفاً کسب درآمد بیشتر باشد. ابتدا مهارتهای مورد نیاز خود را شناخته و سپس یک حرفهی خاص را برگزینید تا در مسیر پُرپیچوخم ثروتمند شدن، موفقتر باشید.
بهنظر شما چه مهارتهایی برای ثروتمند شدن در زندگی نیاز است؟