برت رینولدز بازیگر معروف و باسابقۀ هالیوود چند ماه پیش از آنکه فوت کند، در گفتوگو با مجلۀ ونتیفر (Vanity Fair) گفته بود که بزرگترین حسرت زندگیاش این است که پول بیشتری خرج نکرده و بیشتر خوش نگذرانده است. اما چه اتفاقی در طول زندگی او افتاده که آقای بازیگر در 82 سالگی چنین حسرتی داشته است؟
مرد خندانی که با کلاه کابوی و سیبیلهایش در ذهن مخاطبان قدیمی سینمای آمریکا ثبت شده است، بازیگر خوبی بود؛ ولی فرصتهای بزرگی را از دست داد. او بین سالهای 1978 تا 1982 یعنی پنج سال مداوم، از بزرگترین فاتحان گیشۀ هالیوود بود و تا مدتها حضورش در هر فیلمی موجب میشد گیشههای سینما بلیت آن فیلم را برای فروش کم بیاورند.
فیلمهای بازماندگان (Deliverence – 1972)، اسموکی و بندیت (Smokey & Benedit – 1977) و مسابقۀ کننبال (The Cannonball Run – 1981) از فیلمهای او در این بازه زمانی بودند.
دهههای هفتاد و هشتاد میلادی موفقترین دهههای زندگی کاری رینولدز بوده است. بیشتر از همه، او را با نقش اسموکی، راهزنی که کلانتر بندیت را کلافه کرده بود، میشناسند. با اینکه فیلمهای او خیلی مورد توجه منتقدان قرار نمیگرفت؛ اما همیشه از استقبال مردمی خوبی برخوردار بود.
البته کارنامۀ رینولدز میتوانست از این هم درخشانتر شود، اگر در دوران اوجش کمی بیشتر خطر میکرد. او در کتاب زندگینامهای که از خودش منتشر کرده بود، اینطور اعتراف کرده است: «نمیخواستم خودم را به چالش بکشم و همین موجب شد فرصتهای زیادی را از دست بدهم و نتوانم تواناییهایم را در موضوعات جدی بهنمایش بگذارم. پس از گذشت مدتزمانی، از آن روند پشیمان شده بودم و تلاش کردم اوضاع را برگردانم؛ اما در آن زمان دیگر هیچکس به من فرصت بزرگی را پیشنهاد نمیداد.»
طبق آنچه خودش گفته، به او بازی کردن نقش جیمز باند، نقش هان سولو در جنگ ستارگان و نقش اصلی فیلم زن زیبا پیشنهاد شده بود و او بهخاطر اجتنابش از ایدههای نو، آنها را رد کرده بود.
شاید پس از بیشتر خرج کردن، پذیرفتن این نقشها دومین حسرت بزرگ رینولدز بوده است. زمانی که او در شش سپتامبر 2018 از دنیا رفت، فرصت بازی کردن در فیلم جدید تارانتینو، روزی روزگاری در هالیوود را از دست داد. رینولدز غیر از بیش از حد محتاط بودن، کمی هم بدشانس بود.
او در دوران افسانهایاش که فاتح گیشههای سینما شده بود، تنها در یک سال 10 میلیون دلار درآمد داشت؛ اما در سال 1997 با حدود 10 میلیون دلار بدهی اعلام ورشکستگی کرد. با این اوصاف رینولدز نه شجاعت خطر کردن داشت و نه قدرت آیندهنگری!
اگر بخواهم با ارقام دیگری روند نزولی وضعیت مالی او را بیان کنم، از ارزش خالصش (داراییها منهای بدهیها) استفاده میکنم. برت رینولدز، در بهترین دوران کاریاش 60 میلیون دلار ارزش خالص داشت که با ارزش امروزی دلار چیزی حدود 150 میلیون دلار میشود؛ اما در 82 سالگی، زمانی که از دنیا رفت، فقط 5 میلیون دلار ارزش خالص داشت؛ یعنی سی برابر کمتر از دوران اوجش.
سبک زندگی اسرافکارانه
رینولدز هیچوقت نگذاشته بود پولهایش در یک حساب بانکی خاک بخورد و او آن را فراموش کند. در عوض، پولهایش را با رقمهای درشت خرج میکرد، خرج چیزهایی مثل:
- چندین عمارت در بورلی هیلز
- عمارتهایی در ایالتهای دیگر مثل مالیبو و عمارت واقع در کوههای اسموکی شمال کالیفرنیا
- یک مزرعۀ پرورش اسب 160 هکتاری با 150 رأس اسب
- یک جت شخصی
- هلیکوپتر
- خودروهای اسپرت منحصربهفرد
اما بدترین شکستهای مالی رینولدز کسبوکارهایی بودند که او راه میانداخت و اغلب مدیر کسبوکارش او را به این کارها وامیداشت. برای مثال، او در رستورانهای زنجیرهای سرمایهگذاری کرد. این سرمایهگذاریاش با سر زمین خورد و گزارش شده که برایش 30 میلیون دلار هزینه برداشته بود.
برت رینولدز، در بهترین دوران کاریاش 60 میلیون دلار ارزش خالص داشت که با ارزش امروزی دلار چیزی حدود 150 میلیون دلار میشود؛ اما در 82 سالگی، زمانی که از دنیا رفت، فقط 5 میلیون دلار ارزش خالص داشت؛ یعنی سی برابر کمتر از دوران اوجش.
رقابتهایی که رینولدز باخت
زمانی که در سال 1988 رینولدز با لونی آندرسون ازدواج کرد، ارزش خالصش بهشکل غمانگیزی از نقطۀ اوجش آمادۀ سقوط شد. داراییهایی که او در تعهدنامۀ پیش از ازدواجش (قراردادی که قبل از ازدواج منعقد میشود و به نحوۀ تقسیم اموال مشترک مربوط است.) فهرست کرده بود، حدود 15 میلیون دلار میارزید؛ مبلغ خوبی برای اینکه دوران پیری رینولدز را تأمین کند؛ اما چند سال بعد، در اوایل دهۀ 90 میلادی، طلاق او و لونی آندرسون برایش هزینۀ زیادی آب خورد. نیمی از اموال ذکرشده در تعهدنامه را از دست داد و در سرسرهای افتاد که او را بهسرعت به ورشکستگی نزدیک میکرد.
متأسفانه، رینولدز در اوایل دهۀ 1990 قمار دیگری نیز کرد که در نهایت، موجب هزینۀ زیادی برای او شد. زمانی که او برای بازی کردن در سریال تلویزیونی Evening Shade استخدام شد، هنرمندان از شبکۀ CBS خواستند که به آنها وام 4 میلیون دلاری بدهد. نقشۀ رینولدز این بود که پول وام را خرج کند و وقتی سریالشان به چند شبکۀ تلویزیونی مختلف فروخته شد، وام را با سودش برگرداند.
برنامهها و نمایشها قبل از اینکه پرفروش شوند، باید معمولاً 100 قسمت تولید کنند؛ اما CBS پس از ساختن 98 قسمت، نمایش تلویزیونی Evening Shade را متوقف کرد.
رینولدز بدون سهمی که با سندیکا شدن (فروخته شدن به چند شبکۀ تلویزیونی) به او میرسید، در بازپرداخت وامی که CBS به او داده بود دچار مشکل شد و CBS از او شکایت کرد. وقتی که نتوانست وام شبکه را برگرداند، فوراً اعلام ورشکستگی کرد.
فصلی از قانون ورشکستگی که او مشمولش میشد، به ورشکستگان اجازه میداد با داشتن طرحی برای بازگرداندن پول طلبکاران، مجبور نباشند از املاکشان به آنها بدهند. در آن زمان داراییهای رینولدز 6.5 میلیون دلار میارزید و بدهیهایش 11.5 میلیون دلار بود.
ورشکستگی سال 1996 پایان مشکلات مالی رینولدز نبود. وامدهندۀ او یکی از املاکش را تصاحب کرد و او متعاقباً در پرداخت مالیاتهای فدرال خود، بزهکار شد. رینولدز حتی مجبور شد، یادگاریهای فیلمهایش را بفروشد. او تا زمان مرگش، بسیاری از داراییهایی را که در دوران اوجش خریده بود، از دست داده بود.
مردی که پشیمان نشد
سال بعد، رینولدز در فیلم شبهای عیاشی (Boogie Nights – 1997) بازی کرد که جزء آخرین موفقیتهای او محسوب میشود. او بهخاطر این فیلم نامزد اسکار شد و جایزۀ گلدنگلوب 1998 را از آن خود کرد.
برت رینولدز به مجلۀ ونتیفر گفته است: «من بیشتر از مقداری که امکان داشت، پول از دست دادهام؛ چون فقط به پولهایم نگاه نکردهام. با این وجود در مالکیت املاک و چیزهایی شبیه به این، خوب عمل کردهام. اما من کسی نبودم که دربارۀ پولهایش باهوش عمل کند. یک زن و شوهر بازیگر هستند که در اداره کردن پولهایشان بسیار خوب عمل کردهاند؛ اما آنها بازیگران خوبی نیستند.»
زمانی که در سال 2015، نمایهای از او در این مجله چاپ شد، گمانهزنیها به این سمت رفت که او دوبار ورشکست شده است؛ خصوصاً اینکه او برخی از اموال شخصیاش را به حراج گذاشته بود؛ مانند جایزۀگلدن گلوبی که بهخاطر فیلم شبهای عیاشی برنده شده بود.
او به ونتی فر دربارۀ این شایعات گفته است: «این موضوع من را عصبانی میکند. این یکی از چیزهای نادری است که موجب ناراحتی من میشود. من به هیچ وجه ورشکسته نیستم. حتی نگران این موضوع هم نیستم.»
با این همه، رینولدز در حالی که میتوانست رقم بزرگی را برای بازماندگانش بهجای بگذارد، بهخاطر بدشانسیها و بیفکریهایش با داراییهایی بسیار کمتر از دنیا رفت؛ اما هیچکدام از این مسائل موجب پشیمانی او نشده بود. او درمورد بزرگترین حسرت زندگیاش به ونتیفر گفته بود: «کاش پول بیشتری خرج میکردم و لحظات خوش بیشتری داشتم. همیشه میتوان پول بیشتری خرج کرد.»