شاید باورتان نشود که یک هنرپیشه مشهور با درآمدی سرشار میتواند تبدیل به یک بدهکار مستاصل در زمینه مالی شود. فکر نکنید این اتفاق ممکن است تنها برای شخصی مانند نیکلاس کیج بیفتد. شما هم میتوانید در یک مقیاس کوچکتر همین اتفاق را تجربه کنید. داستان نیکلاس کیج را بخوانید تا ببینید چطور میشود از عرش به فرش رسید.
سالهای شهرت و ثروت
نیکلاس کیج بازیگر، کارگردان و تهیهکنندۀ آمریکایی و برادرزادۀ فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان سهگانۀ پدرخوانده است. او با فیلمهایی مثل دختر دره (۱۹۸۳)، مسابقه با ماه (۱۹۸۴) و بردی (۱۹۸۵) بهطور جدی، وارد دنیای سینما شد. کیج روند پیشرفت خود در سینما را پیوسته طی کرد و در سال ۱۹۹۵ بهخاطر بازی در فیلم ترک لاسوگاس اسکار و جایزۀ گلدن گلوب گرفت و بعد از آن، بهسرعت، به شهرت و البته، ثروت فراوانی رسید. نیکلاس کیج بین سالهای ۱۹۹۶ و ۲۰۱۱ در فیلمهایی مثل «سرقت در شصت ثانیه»، «گنجینۀ ملی» و «چشمان مار» بازی کرد و رقمی حدود صدوپنجاه میلیون دلار درآمد بهدست آورد. حالت خاص «از کوره دررفتنهای کیج» معروف و به نماد مخصوص او در فیلمهایش تبدیل شده بود.
در سال ۲۰۰۲، بازیاش در فیلم «اقتباس» مورد ستایش منتقدان قرار گرفت و به خاطر آن بار دیگر، نامزد جایزۀ اسکار شد. پس از این تاریخ، کیج ناگهان در یک سراشیبی قرار گرفت و بیاعتنا به شهرت و جایگاهش در سینما، شروع به بازی در فیلمهای ویدئویی منتشرشده روی DVD کرد. اما علت آن چه بود؟
سوراخهای جیب نیکلاس کیج
نیکلاس کیج علاقهای عجیب و افراطی به چیزهایی داشت که بسیار گران و البته بیفایده بودند. او تقریباً تمام ثروتش را در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ با خرجهای عجیب و غریب به هدر داد؛ خرجهایی مثل:
• استخوانهای دایناسور، شامل جمجۀ تراباسورس ۶۷ میلیون ساله که سیصدهزار دلار ارزش داشت؛
• دو خانۀ مجلل در نیواورلئان و یکی در لاسوگاس؛
• دو قلعۀ باستانی اروپا که میلیونها دلار خرج تعمیر یکی از آنها کرد؛
• یک خانۀ ۲۲۳۰ مترمربعی در رودآیلند؛
• اولین کتاب مصور سوپرمن که ۵۰۰۰ دلار میارزید؛
• چهار قایق بادبانی که یکی از آنها بیست میلیون دلار ارزش داشت و شامل بیست اتاق خواب اصلی بود؛
• پنجاه اثر هنری کمیاب؛
• سی اتومبیل و موتورسیکلت ازجمله لامبورگینی میورای محمدرضا شاه پهلوی؛
• یک جت شخصی ۳۰ میلیون دلاری گلفاستریم؛
• مجموعه سرهای کوچکشده؛
• یک کوسه؛
• یک اختاپوس؛
• یک کروکدیل؛
• یک آرامگاه هرمی خیمهای شکل که اکنون هرم کیج نامیده میشود؛
خرجهای بیرویه و بیپایۀ او ستون بدهیهایش را بالا و بالاتر میبرد و او مجبور میشد برای بازپرداخت این قرضها، هر پیشنهادی را بپذیرد؛ حتی پیشنهادهای بد را. کیج فیلمهای کمبودجه را ترجیح میداد؛ چون تهیهکنندهها دستمزدش را بهصورت نقد میدادند و او میتوانست بدهیهایش را پرداخت و برای ولخرجیهای جدیدش برنامهریزی کند. کیج خیلی ساده خرجهای احمقانه برای خود میتراشید؛ این اشتباهی است که هر شخص ثروتمندی ممکن است مرتکب شود.
حضور او در فیلمهای زیادی در هر سال موجب شده بود، کیفیت بازیاش دچار تنزل شدیدی شود که البته اجتنابناپذیر بود.
در هر صورت، کیج بدهیهایش را پرداخت کرد و رقم زیادی را هم در سال ۲۰۰۵، به بازماندگان طوفان کاترینا و کودکسربازان قدیمی بخشید. درست است که او اکنون، با خرجهای بیرویه و سقوط ناگهانیاش از اوج شهرت و موفقیت در سینما، شناخته میشود؛ اما در کارنامهاش نقاط روشنی هم دیده میشود.
فرقی نمیکند شما بهاندازۀ نیکلاس کیج ثروتمندِ مشهور یا یک کارمند معمولی باشید که درآمد متوسطی دارد، اگر به بیماری خرج کردن دچار شوید، تمام سرمایهتان را از دست میدهید؛ چون خرجهای بیپایه و بیرویه نتایج مشابه دارند.